دلبندم محمد حسيندلبندم محمد حسين، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

نوگل باغ زندگیم

نی نی منتظرتیم

   به گفته ی خانم دکتر موسوی شما باید همین روزا میومدی آقا پسرم، یعنی تقریبا ١٠ روز زودتر از ٤٠هفته کامل. پس کجا موندی فدات شم؟!    عرفه و عید قربان هم گذشت خبری نشد.. گمون کنم منتظر عید غدیری عزیزم! البته این شبا هم کم بلاگیری نمیکنی! مخصوصا همین امشب و در حال حاضر... شدیدا غیر قابل پیشبینی هستی! ساعت ١١:٢٥ شبه. بابایی ١٠ بود رفت بخوابه  این شبا بهانه ی زود خوابیدن آقای پدر اینه که نصفه شب باید پاشیم بریم بیمارستان. منم رفتم که زودتر بخوابم ولی شما جیگر مامان اصلا دلت نمیخواست بخوابیم  . گهواره ی قشنگت کناره تخته، باورم نمیشه اینجا معصوم و زیبا خوابیده باشی و دستای کوچیک...
7 آبان 1391

همسرم پدر شدنت مبارک

   پسرگلم موافقی من و شما اولین نفری باشیم که پدر شدن بابایی رو بهش تبریک میگیم؟   محمدامینم، همسرخوبم **نعمت زیبا و ارزشمند پدر شدن گوارای وجود نازنینت* *    عکس این نی نی رو بابایی از همون روزای اول جلو آینه اتاقمون گذاشته، چند روز پیش میگفت محمدحسین که بیاد باید عکسشو بدم  maxi-cosi جای این نی نی بزنه این روزا هر بار به بابایی زنگ میزنم فکر میکنه وقت اومدنت رسیده دلبندم! تازه خبر نداری که به افتخار شما لباس خوشگلاشم آماده گذاشته که میاد بیمارستان بپوشه همین روزاس که ببینیمت دردونه ی مامان و بابا، برای ما قشنگترینی تیکه ی وجودمون... ...
2 آبان 1391
1